تجویز عشق

آخ ،‌خدایا …………..

داشتم خیلی اتفاقی دنبال چیز دیگه ای میگشتم ،که این آهنگ خاطراتی بدجور منو به هم ریخت … و جالب اینه که چند روز پیش سپرده بودم بهم بگن اسمش رو ، اسم خواننده ش رو ،‌اما امشب خیلی خیلی تصادفی و کاملا اشتباهی دستم رفت روی این جا و گوشش دادم و یه بشکه اشک ریختم . این روزها ذهنم خیلی شلوغه . تخیلم داره جلوتر از واقعیتم زندگی میکنه و متهم میشم به اینکه من عاشقانه خودم رو ستایش میکنم . . . شاید یه مدت خیلی سر وقت و روی مووود و  سرخوشانه نباشم . . . شاید کمتر سر بزنم . . . تخیلم داره من رو تبدیل به سایه میکنه و سرکشی بی شرمانه اش حتی توی خواب هم دست از سرم بر نمیداره . شب بیدار میشم . تخت خوابم خالیه . سرده . مثل قبر . لحاف پر قو م مثل یه لایه یخه روم . سست میشم . با زانوهای لرزان میرم توی بالکن . سیگار روشن میکنم . ماه رو دوتا میبینم . دکتر برام عشق تجویز کرده . روزی چند بار . . . (برگرفته از نمایشنامه ی ریما رامین فر) اما برای من هم عشق تجویز شد + محبت +رقص و دوری از خشم و هیایو و توی این مدت همه اش سردرد این دردسرها عذابم داد و از مردترین مردهانامردی های بزرگی دیدم و حالم به هم خورد . مجبورم بخندم تا استفراغ نکنم . ممکنه کسی حال و حوصله ی میس شانزه لیزه ی بداخلاق رو نداشته باشه . اما الانم دارم کوچ میکنم . مواظب خودم باشم . گاهی حس میکنم حتی اکسیژن هم  میگه اه مجبوریم بریم توی ریه های تو ؟ دختره ی ….

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

17 نظرات

  1. من برات کامنت گذاشته بودم پس کو؟ 🙁

  2. عشق رطوبت چندش انگيز پلشتي است…
    يك سري انفاقاني اين روزها برايم افتاده كه همچين حسي دارم از عشق : دلزدگي…

  3. هرچه می خواهد دل تنگت بکن. اما……..با………………کلاهت.
    چه آغازی؟ چه انجامی؟ چه باید بود و باید شد در این مرداب وحشت زا؟

  4. دارم از دور زندگي ميكنم…نزديكتر بيا

  5. گفتي اگزجره مي كني همه چيزو ؟! ها ؟!‌ آره فكر كنم ! يه همچين چيزي بود …

  6. سلام دوستم
    اصلا ايرادي نداره. چند وقتي تو خودت جمع شو . وقتي بودن با ديگران اينقدر دردسر و سو تفاهم به بار مياره ، هر از چند گاهي لازمه كه آدم از همه دور بشه و تنها كس و كار خودش باشه.
    به هر حال من كه منتظرت هستم تا ميس هميشگي ما بشي. دوستت دارم عزيزم

  7. یکی برای من هوای تازه تجویز کنه!
    یکی برای من روزهای بی دغدغه
    شب های آرام، دلخوشی، آغوش گرم و خنده های از ته دل تجویز کنه!
    سلام میس جان
    اگه آدرس دکتری رو که میتونه چنین نسخه ای رو تجویز کنه رو یافتی به من هم بگو.گلگل
    در ضمن به دندونای فریدون جیرانی گیر دادی رفت درستشون کرد! :))

  8. سلام
    من دوست ندارم چیزی برات تجویز کنم چون خودت شعورت بیشتر از اینهاست ولی دوست دارم دوباره این رو برات بنویسم:
    اما تو کجایی؟  آنجا در  پاریس افسونگر بر روی صحنه ی پر شکوه  شانزه لیزه می رقصی ؛ این را می دانم، و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدم هایت را می شنوم، و درین ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می بینم.(ولی میدونم که داری همین دود تهران رو میخوری و ور دلمانی)
    زنده باشی

  9. شب‌های کابیریا(http://www.imdb.com/title/tt0050783) و نامه‌‌ای از یک زن ناشناس(http://www.imdb.com/title/tt0040536) هر دو فیلم‌های خوبی هستند که شاید با حال و هوای‌تان جور باشند البته اگر حوصله‌ی فیلم دیدن داشته باشید.

  10. مي ترسم ميس وقتي تجويز پزشك رو پذيرفت به درد سعدي مبتلا بشه كه:
    ماجراي دل گمگشته بگفتم به طبيب/ كه همه شب در فكر است به چشمت بازم/ گفت از اين نوع حكايت كه تو داري سعدي / درد عشق است و ندانم كه چه درمان سازم!

  11. آقا من گل نمی خوام. پاسخ لطفا!!!!

  12. میخواستم برات بنویسم که مگه چیه که تو عاشق خودت باشی . ببخشید دیونه ای با دیونه ها میگردی؟ میخواستم اینا رو بنویسم اما تو چرا دیگه جواب نمیدی همه رو با گل جواب میدی.؟

  13. حالا که بحث عشق است دیدم حیفه شعرکی که فقط با حس عاشقانه گفتم و براتون ننویسم…

    قلبم سنگینی ات را میزند
    شاهرگ گردنی ام نبض دستت را حس میکند
    چشمانم از نزدیکی چشمانت بیراهه میبیند
    قلبم ایستاده است
    چشمانم را که بستم
    صدای بوسه ات
    قلبم را به ضربان آورد
    .
    .
    .
    این را هم دیروز گفتم…آنلاین و داغ برای شما …
    برقرار باشید….

  14. میس جان، رابرت گریوز یه شعر داره به اسم "عشق بدون امید". عشق بدون امید سوهان روحه.

  15. درووووووووووووووووووووووووووووووووود بر میس …کاش آهنگ را برا دانلود میذاشید…دوباره تخیل من ب اوج رسید…
    آهنگ را بلند کنی بلند بلند بلند…
    رو همون تختی که گفتی البته از نوع بسیار نرمش خیلی نرم بزرگ…بری وسطش..سیگار به قول شما روشن بشه…

    دود توی وا میپیچد میپیچد و محو میشود….
    در عین شلوغی آرامش داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه…
    چه داکترهای باحالی…با رقصش حال نکردم چون تحرک باید خیلی انرژی باشه که از انرژی من بدم میاد….
    با محبت هم که نه……….
    با عشق هم نه….دکتر ا زیر سوال بردم….
    تجویز من:سیگار،موسیقی بلند،رو تخت دراز بکشی و آدماس بجوی همین تنهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا…
    هوا هم خوب باشه…
    مزاحمم نداشته باشی…
    به به…
    یک شعرکم هم که دیرو گفتم پیش کش:
    با تو که هستم کوچکم
    بی تو که هستم پوچم
    چه با تو
    چه بی تو
    سایه ات برایم بزرگ است
    بزرگوار ِمن
    دستانم را بگیر…

    برقرار باشید…اگه اکسیژن نبود من هستم تنفس دهان به دهان که هست….
    بدروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود…

  16. من برایت بالکن، تنهایی، سیگار ، نفس کشیدن به سختی، موزیک، و در نهایت یک "دل" تجویز می کنم . زیاد  دل خوشی از تجویزیات دیگران ندارم که گاهی زیادی دور از دسترس اند!

  17. ما هیچ ، ما نگاه

    زیادی با خودتان مشکل دارید ها … این اکسیژن رو بعید می دونم که اینجوری باشه ها ..