آتی ساز

مجتمع مسکونی آتی ساز

آتی ساز یا سرِگردنه

حکایتِ از دور دل می بره از جلو زهره ، اریب های رو به روی اتوبانِ چمران ، ساختمان های سیمانی رو به روی شهربازی سابق ، برای ماوا گزیدن بدترین جای ممکن است . حقیقتا مجتمع مسکونی آتی ساز آن طور که گمان می کنی نیست . وقتی میس شانزه لیزه چمدانش را توی یکی از بلوک های سیمانی این خانه باز کرد هرگز فکر نمیکرد عاقبت یک زندگی سگی داشته باشد . تمام کسانی که سالهاست در این مجتمع اجاره نشین هستند خوب می دانند که صاحب خانه ها – البته کاملا و دقیقا همه ی صاحب خانه ها را نمیگویم زیرا همه جا خوب و بد پیدا می شود ، برخی را می گویم که کم هم نیستند – با یک رنگ زدن به در و دیوار پر ترک و نم گرفته ی ساختمان ، خانه را با قیمتی سرسام آور اجاره می دهند و ازقضا چون خیلی از بازیگران سینمای به درد نخور هم در این مجتمع ساکن هستند و فضای باز محوطه امکان پیاده روی می دهد همگان گول این ظاهر را خورده و بدو بدو خانه ها را اجاره می کنند و سر یک سال با سر و وضع آویزان و لب و لوچه ی ول و واویلا می بینند که چقدر کلاه سرشان رفته است .

بوی فاضلاب در آتی ساز

میس شانزه لیزه حسِ زن در ریگ روان را دارد . شب ها که مینشیند به نوشتن یا طراحی کردن از رایزر بوی فاضلاب می آید توجه – توجه لطفا همگان اگاه باشید که اگر در آتی ساز خانه بگیرید یا اجاره کنید از دست این بوی بیهوش کننده خلاصی ندارید و همیشه بیخ ریشتان است . شما را به ( لینک فرارو ارجاع می دهم لطفا همین خط را کلیک کنید . ) وقتی این رایحه ی تعفن در حال پخش شدن در فضا است ، دوستان میس شانزه لیزه طوری برخورد می کنند انگار که گازی سمی در فضا پخش شده و یکی یکی به هم پیامک می دهند که ” رایحه داره میاد عود روشن کن ) این بوی فاضلاب حتی وارد شریان های لوله کشی ساختمان هم می شود و مثل سرطان متازتاز می کند . این بو که تمامی ندارد وارد رایزر می شود و در حالی که زیر بخاری یا کولر ( واقع چیلر) نشسته ای می بینی که بوی اجابت مزاج و توالت مردم از سقف و چیلر خانه ات همراه باد وارد خانه ات می شود . برای زندگی در مجتمع ساختمانی آتی ساز شما هزینه ی زیادی بابت خوش بو کننده ، عود ، اسفند باید بدهید . طوری حالتان بد می شود که تلو تلو خورده به در و دیوار می خورید . البته این که چیزی نیست . گاهی اوقات ممکن است داستان میس شانزه لیزه برایتان به وجود آید . الان داستان را برایتان می نویسم .

داستان

داستان

شبی از شب های زمستان میس شانزه لیزه رو به روی تلوزیون نشسته بود و داشت یکی از آثار کیشلوفسکی را برای بار صد هزارم طواف می کرد ، میس شانزه لیزه دور خودش پتو پیچیده بود زیرا زمستان سختی بود و خانه هم به اندازه ی کافی گرم نبود ، چراغ ها را خاموش کرده بود و در حالی که مدهوش فیلم شده بود و خاطرات عاشقانه اش را با مرد بی سر دوره می کرد و به سیگارش پک می زد ، یک مرتبه به ناگاه سیفون توالت ایرانی خانه برای خودش شروع کرد به سر و صدا و غرش . انگار زیر پایش قنات باز شده باشد . میس شانزه لیزه که ابتدا فکر کرد دیو وارد خانه شده قالب تهی کرد و پتو را پرتاب کرد به یک سو و با اضطرابدوید سمت دستشویی ایرانی ، دید آب دارد از مخزن پایین می ریزد و و از چاه هم دارد بالا می آید. هر چه خورده بود پرید . چشمهایش پلغ زد و گوشهایش تیز شد و موهای تنش وایستادند . جیغ کشید و سریع به نگهبان زنگ زد . آن روزها نگهبان شب همیشه خواب بود و باید ازش معذرت می خواستی وقتی کاری داشتی – تو گویی وظیفه ی نگهبان شب ، بیداری و مسئولیت شب نیست ! با این همه پول شارژ – یکی دو ساعت طول کشید تا تاسیسات چی آتی ساز – عمرش دراز باد – وارد خانه شد . با کلنگ زد توی دیوار و شیر را کند و یک شیر دیگر از کیف جادوییش در آورد و توی دل کاشی ها فرو برد و کار را تمام کرد . میس شانزه لیزه که در حال سکته کردن بود با حیرت و داد و بیداد و ناباوری گفت :” من اصلا از این سرویس استفاده نمیکنم چرا این طوری شد ؟ بلکه من خونه نبودم یا سفر بودم اون وخ چی می شد . ” این جمله را شنید که ” خیلی ها از سفر بر می گردند و می بینند که فرششان روی آب است ” مرد خندید و رفت . میس شانزه لیزه با موسیقی حزن انگیزی که در دلش برپا شده بود شروع کرد جمع آوری تکه های کاشی و خاکی که توی سرویس بهداشتی ریخته شده بود و همه جا خیس بود و بعد هم با وایتکس و دتول و شوینده همه جا را شست و زار زار گریه کرد و تماشای فیلم که به وحشت زندگی در آتی ساز افزوده شده بود از آن پس به بعد زهر شد زیرا هر بار یک اتفاق جدید می افتاد . لازم به ذکر است که این نگرانی ها مختص میس نیست و همان طور که پیش تر گفته شد دوستان میس در آتی ساز هم این مصیب های عجیب را پیش تر به جان خریده بودند و بدبختی هر کسی به دلایلی ماندگار شده بود .

پرتاب سیگار و زباله از طبقات بالا

خیلی از مستاجران ساختمان های آتی ساز ، تازه به دوران رسیده هایی هستند که هر و از بر تشخیص نمیدهند . آن ها همان طور که سلانه سلانه توی بالکن خود سیگار می کشند سیگار خود را خاموش نکرده از بالکن پرت می کنند پایین . سیگار نیمه روشن هم با باد وارد بالکن شده و تمام کارتون ها و وسایل شما را شعله ور می کند و باید بدانید و آگاه باشید که تابلوی نقاشی و مقوا و … توی بالکن نگذارید . خیلی ها هم زباله هایشان را از طبقات بالا به نیت انداختن توی محوطه پرتاب می کنند پایین که به اشتباه می افتد توی بالکن شما .

بیشتر صاحب خانه ها شیرفلکه های بالای در ورودی خانه را جرم گیری نمیکنند چون هزینه دارد فرض کنید می خواهید شیر دستشویی را عوض کنید به جای اینکه شیر فلکه ی واحد شما را ببندند ، آب کل بلوک را باید قطع کنند . لوله های پوسیده ی آتی ساز اصلا اعتبار ندارد و دائم در حال ترکیدن است . همینک که در حال نگارش این متن هستم در این گرمای تابستان دو روز است که سرمایش نداریم و آب هم سرد است و حمام نمیتوانیم بریم .

میس شانزه لیزه بازداشت شده در آتی ساز . او اشتباه کرد وارد این مجتمع مسکونی شد . چرا که فکر می کرد در امن ترین جای شمال شهر ساکن است حال آنکه خرابی ها تمامی ندارد . باید یاد آوری کنیم که حمله ی ملخ ها به آتی ساز چندی پیش تا طبقه ی بیستم رفته و سوسک هایش هم گنده ترین سوسک های تهران هست البته با توجه به سم پاشی که می شود معمولا سالی یکی دو تا بیشتر سوسک ندارد اما به هر حال کافی ست وارد شود تا ببینید که پرواز هم می کند و این همه به دلیل درخت های این گودال است .

آیا آتی ساز ضد زلزله است ؟

زلزله که آمد دیوار و گچ ترک خورد و مات و متحیر مانده بودیم مگر این جا ضد زلزله نیست ؟

صدای دستشویی همسایه کناری همیشه توی خانه ی شما خواهد بود . . . اگر هفتاد و پنج متری داشته باشید رد خور ندارد که همه چیز را بشنوید . صدا از دیوارهای بتونی رد می شود .

متوجه باشید که بلوک ها در طبقات دوربین ندارد . آسانسور ها هم دم به دقیقه زرتش قمصور می شود . شیر های سرویس های بهداشتی را یا صاحب خانه باید از نو عوض کند یا اصلا به درد نمیخورد . شنیدن چکه ، که باری هرز رفتن انرژی ست و موجب مسدود شدن چاکرا می شود همواره در این خانه ها جاری ست . همه جا را با چسب آکواریم باید به هم چسباند . دور سرویس های بهداشتی را مدام باید دوغ آب ریخت . خرج باید کرد . باید همه چیز را به هم بخیه زد .

نوسان برق در آتی ساز

میس شانزه لیزه بعد ها فهمید که تلویزیون یکی از همسایگانش به دلیل نداشتن محافظ ذوب شده . لابد میدانید که قیمت محافظ چند شده ؟ باید عزای ملی اعلام کرد . نوسان برق آتی ساز هم نمره اش بیست است کافی ست از برق تهران بپرسید به شما خواهند گفت که نوسان آتی ساز نمره اش بیست است و البته برق کار های آتی ساز هم میدانند که این نوسان و ترکیدن لامپ یک چیز عادی ست .

آسایش در آتی ساز نیست . هرچند محمود دولت آبادی در آتی ساز است اما آسایش نیست که نیست .

حالا در این دوره ی کرونا که از قضا به خانم لیلا حاتمی خوش گذشته چون ایشان توانسته اسباب کشی کند و در آن مصاحبه ی عجیب با لبخندهای بی دلیل مشکوک اذعان داشت که فقط اولش استرس داشته و کرونا را باور نکرده ، چگونه می توان در این خراب شده که نامش آتی ساز است زندگی مستاجری داشت . اصلا چرا باید در دوره ی کرونا اسباب کشی کرد ؟ این خطرات فقط یک نفر را تهدید نمیکند یک شهر و کشور را تهدید می کند .

سئوال این جاست که چرا یک آهنگساز نمیاید برای مستاجرین بدبخت یک سمفونی غمِ نان بنویسد تا دست کم در این موارد مستاجرین بتوانند با این موسیقی دچار رقت قلب شوند و با هم گریه کنند . در دوره ای که شش ماه است خانه نشینی دست همه مان را بوسیده و در تعذیه ی مردگان کرونایی هستیم صاحب خانه های نفهم و از خدا بی خبری هم هستند که اجاره ها را بالا میبرند زیرا انگار این قوانینی که حرفش است را به همه درست و حسابی اعلام نمیکنند و صاحب خانه ها مثل دیو های سر گردنه ، مثل نکیر و منکر دستشان را به گردن مستاجر میگذارند و می فشارند و میگویند برو بیرون چون این جا رو مجردها سریع میگیرند واجاره می کنند .

البته بماند که بسیاری از مجردها بعد از اجاره کردن خانه ، تازه پی به دروغین بودن معماری خوش آب و رنگ آتی ساز برده و مثل چی پشیمان می شوند و دمشان را روی کولشان می گذارند و می روند .

میس شانزه لیزه داشت این حرف ها را توی خواب می لندید و هذیانش را به اشک می بلعید که یک مرتبه با صدای مردِ گاریچی توی خانه اش در یکی از دور ترین کوچه های پاریس بیدار شد . مرد گاریچی به او یک لیوان آب خنک داد و آهی کشید و گفت :” باز کابوس آتی ساز و دیدی ؟”

اجاره در آتی ساز

میس شانزه لیزه گفت :” آیا ( قانون اجراه خانه در دوره ی کرونا ) اجرا شده ؟ “

( برای خواندن خبر قانون اجاره خانه در دوره ی کرونا این جا را بخوانید که از دنیای اقتصاد ضمیمه شده )

در نهایت ، اگر صاحبان خانه ها بدانند که من تو هستم و تو منی و بدانند که باید از زیستن در این کره ی خاکی درس بگیرند تا قانون کارما توی زندگی شان اتفاق نیفتد – بخش منفی ش- باید وجدان داشته باشند و بدانند که در این بحران خودمان باید با درک موقعیت یکدیگر با هم مدارا کنیم. فشار آوردن روی مستاجر ، باعث سکته می شود باعث آلاخون والاخونی مستاجری می شود که اگر پولش می رسید خودش صاحب خانه بود . آیا رواست که در این بزنگاه اجاره ها بالا برود ؟ آیا سعادت بشر در این است که قشر ثروتمند همیشه از قشر فرودست تغذیه کنند ؟ عاقل باشید صاحب خانه ها ، بیدار باشید ، زخم ها را ببینید ، اگر نه شما هم روزی در شرایطی مشابه زخم خورده می شوید .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .